three things

Three Things

There are 3 things in life that are never certain: Dreams, Success, and Fortune.

There are 3 things in life that once gone never come back: Time,Words, and Opportunity.

There are 3 things in life that can destroy a man/woman: Alcohol, Pride, and Anger.

There are 3 things that make a man/woman: Hard work, Sincerity, and Commitment.

There are 3 things in life that are most valuable: Love,              Self-confidence, and Friends.

There are 3 things in life that should never be lost: Peace, Hope, and Honesty.

how interesting



زیباترین آرایش                      : The best cosmetic

                        * for your lips is *truth
 برای لبان شما راستگویی*

                              *for your voice is* pray

*برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
                                 *for your eyes is* pity 
*برای چشمان شما رحم و شفقت

                      *for your hands is* charity
*برای دستان شما بخشش
                        *for your heart is* love
*برای قلب شما عشق

*and for your life is *friendship

و برای زندگی شما دوستی هاست

جالب

جالبه

این جمله با کلمه ای یک حرفی آغاز می شود٬ کلمه دوم دو حرفیست٬‌ سوم سه حرفی ، چهارم چهار حرفی ... تا هفدهمین کلمه هفده حرفی   

I do not know where family doctors acquired illegibly perplexing handwriting; nevertheless, extraordinary pharmaceutical intellectuality counterbalancing indecipherability

 ترجمه جمله:
نمیدانم این دکترهای خانوادگی این دست خطهای گیج کننده را از کجا کسب میکنند.با این حال سواد پزشکی انها غیر قابل کشف بودن این دست خط ها را جبران می کند

ٍEAST TEA CAN

در زمان های قدیم هنگامی که هندوها با کشورهای عربی مراوده تجاری داشتند  برای نوشیدن چای به همراه خود پیاله هایی را به این کشور ها خصوصاً عراق  و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به بیاله معروف شد. 

پس از آن اروپاییانی که  برای تجارت به کشورهای عربی سفر می کردند چون در کشورشان از فنجان برای   نوشیدن چای یا قهوه استفاده می کردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیاله ها را  به عنوان یادگاری می بردند و آن را  East Tea Can    می نامیدند یعنی "ظرف چای شرقی"
 
به تدریج این کلمه به کشورهای شرقی بازگشت و در آنجا نام استکان متداول شد.

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین


To fall in love
عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره
To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری
To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
To listen to your favorite song in the radio
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی


To take an evening walk along the beach
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی
To have somebody tell you that he/she loves you
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره
remembering stupid things done with stupid friends. To laughlaugh, and ... laugh
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ... باز هم بخندی

These are the best moments of life
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
Let us learn to cherish them
قدرشون رو بدونیم

"
Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد"

To go to bed and to listen while it rains outside
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حوله ات گرمه
To clear your last exam
آخرین امتحانت رو پاس کنی
To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه
To find money in a pant that you haven't used since last year
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی
To laugh at yourself looking at mirror, making faces
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی
Calls at midnight that last for hours
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
To laugh without a reason
بدون دلیل بخندی
To accidentally hear somebody say something good about you
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه
To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی
To hear a song that makes you remember a special person
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما میاره
To be part of a team
عضو یک تیم باشی
To watch the sunset from the hill top
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی
To make new friends
دوستای جدید پیدا کنی
To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person
وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین
To pass time with your best friends
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
See an old friend again and to feel that the things have not changed
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده

"چارلی‌ چاپلین"

ضرب المثل های انگلیسی


 

First catch your hare, then cook him

مرغی که در هواست نباید به سیخ کشید

To run with the hare and hunt with the hounds

یکی به میخ و یکی به نعل زدن

To carry coals to Newcastle

زیره به کرمان بردن

To go with the stream

همرنگ جماعت شدن

To move heaven and Earth

آسمان را به زمین دوختن

Physician, heal thyself

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی

To milk the ram

آب در هاون سائیدن

Spare the rod and spoil the child

کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد

The shoemaker's wife goes the worst shod

کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد

Half a loaf is better than no bread

کاچی به از هیچ چیز است

When in Rome, do as the Romans do

خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو

To get out of bed on the wrong side

از دنده چپ برخاستن

There is honour among thieves

سگ سگ را نمی خورد

One should not look a gift horse in the mouth

دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند

Strike while the iron is hot

تا تنور گرم است باید نان پخت

One swallow does not make summer

با یک گل بهار نمی شود

Light come, light go

باد آورده را باد می برد

His bread is buttered on both sides

نانش در روغن است

He is a button short

یک تخته اش کم است

To put the cart before the horse

سرنا را از ته گشاد آن زدن

To dance to a person's tune

به ساز کسی رقصیدن

He is a dog in the manager

نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد

Like water off a duck's back

چون گردکان بر گنبد

Like a duck in thunderstorm

مثل خر در گل مانده

All is well that ends well

شاهنامه آخرش خوش است

Birds of a feather flock together

کبوتر با کبوتر باز با باز

To bite a file

آب در هاون سائیدن

To have a finger in every pie

نخود هر آشی بودن

His fingers are all thumbs

دست و پا چلفتی است

To pour oil on the fire

آتش را دامن زدن

There is no smoke without fire

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

To fall from the frying pan into the fire

از چاه درآمدن و در چاله افتادن

A burnt child dreads the fire

مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد