ترجمه و معادل فارسی | انگلیسی | ||
---|---|---|---|
A | ![]() | ||
1 | ترجمه: «کارگر بیمهارت، ابزار کارش را مقصر میداند.» مترادف فارسی: «عروس نمیتوانست برقصد، میگفت زمین کج است.»یا " وقتی زمین سفت است ، گاو از چشم گاو می بیند ." | A poor workman blames his tools. | |
2 | ترجمه«یک پرنده در دست، بهتر از دوتا روی درخت است.» مترادف فارسی: «سیلی نقد به از حلوای نسیه.» | A bird in the hand is worth two in the bush. | |
3 | ترجمه: «دوری باعث علاقه مندی می شود.» مترادف فارسی: «دوری و دوستی.» | Absence makes the heart grow fonder. | |
4 | ترجمه: «شاید که گربه به شاهی نظر کند.» مترادف فارسی: «به اسب شاه گفته یابو.» | A cat may look at a king. | |
5 | ترجمه: «استحکام زنجیر به اندازه ضعیفترین حلقه آن است.» ویلیام شکسپیر در نمایشنامه ژولیوس سزار | A chain is no stronger than its weakest link. | |
6 | ترجمه: «ترسو هزاربار پیش از مرگ میمیرد. آدم نترس فقط یکبار مزه مرگ را میچشد.» مترادف فارسی: «ترس برادر مرگ است.» مترادف فارسی: «ترسو مرد!» | A coward dies a thousand times before his death. The valiant never taste of death but once. | |
7 | ترجمه: «دری که غژغژ میکند عمرش بیشتر است.» مترادف فارسی: «اجل برگشته می میرد نه بیمار سخت.» | A creaking door hangs longest. and A creaking gate hangs long. | |
8 | ترجمه: «صدای عمل رساتر از حرف است.» مترادف فارسی: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» | Actions speak louder than words. | |
9 | ترجمه: «هرجا که پند و اندرز لازم آید، کمتر گوش شنوا است» | Advice when most needed is least heeded. | |
10 | ترجمه: «احمق و پولش به راحتی از هم جداشدنی هستند» مشابه فارسی:تا ابله در جهانه، مفلس در نمیماند. | A fool and his money are easily parted. | |
11 | ترجمه: «روباه بوی گندش را زودتر از دیگران استشمام میکند» مترادف فارسی: «چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار میکند» | A fox smells its own lair first. and A fox smells its own stink first. | |
12 | ترجمه: «به هنگام نیاز، دوست واقعی شناخته میشود.» مترادف فارسی: «دوست آن باشد که گیرد دست دوست// در پریشانحالی و درماندگی» | A friend in need is a friend indeed. | |
13 | ترجمه: «پس از طوفان، آرامش گسترده میگردد.» | After a storm comes a calm. | |
14 | ترجمه: «بعد از نهار کمی استراحت کنید، بعد از شام یک کیلومتر راه بروید.» | After dinner sit a while, after supper walk a mile. | |
15 | ترجمه: «یک شروع خوب، پایان خوبی در پی دارد.» خلاف فارسی: «خشت اول چون نهد معمار کج// تا ثریا می رود دیوار کج» مولوی | A good beginning makes a good ending. | |
16 | ترجمه: «انسان نیک در جمع اشرار، شریرترین آنها به نظر میرسد.» مترادف فارسی : با بدان منشین که گرچه خوبی بد شوی / خورشید بدین بزرگی را پاره ای ابر تیره کند. | A good man in an evil society seems the greatest villain of all. | |
17 | ترجمه: «یک جراح خوب دارای چشمی همانند عقاب، دلی مثل شیر و دستی زنانه است.» | A good surgeon has an eagle's eye, a lion's heart, and a lady's hand. | |
18 | ترجمه: «یک وجدان گناهکار به سرزنش دیگران محتاج نیست» | A guilty conscience needs no accuser. | |
19 | ترجمه: «کسی که همه کار انجام میدهد استاد هیچ کاری نیست.» مترادف فارسی: « همهکاره و هیچکاره.» | A jack of all trades is master of none. | |
20 | ترجمه: «دروغ پا ندارد.» مترادف فارسی: «دروغگو تا در خانهاش.» | A lie has no legs. | |
21 | ترجمه: «حقیقت تا چکمههایش را بپوشد، دروغ نیمی از جهان را دور زده است.» منسوب به وینستون چرچیل | A lie can be halfway around the world before the truth gets its boots on. | |
22 | ترجمه: «دانش ناقص خطرناک است.» مترادف فارسی: «نیمطبیب خطر جان، نیمفقیه خطر ایمان» تمثیل: «دوکس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم و دیگری زاهد بی علم» سعدی تمثیل: «آنکه نداند رقمی بهر نام// به ز فقیهی که بود ناتمام» امیر خسرو | A little knowledge is a dangerous thing. | |
23 | ترجمه: «دلشاد بودن، عمر انسان را طولانی میکند.» | A merry heart makes a long life. | |
24 | ترجمه: «لغزش در عمل چه یک اینچ، چه یک مایل.» مترادف فارسی: «آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب» | A miss by an inch is a miss by a mile. | |
25 | منسوب به فرانکلین مترادف: «قطره قطره است وانگهی دریا» enjoylearningenglish.com: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. | A penny saved is a penny earned. | |
26 | ترجمه: «شخص به اطرافیانش شناخته می شود» مترادف فارسی: «تو اول بگو با کیان دوستی// پسآنگه بگویم که تو کیستی» سعدی | A person is known by the company he keeps. | |
27 | ترجمه: «تصویر از هزاران جمله گویاتر است» مترادف فارسی: «زلیخا گفتن و یوسف شنیدن// شنیدن کی بود مانند دیدن» | A picture is worth a thousand words. | |
28 | ترجمه: «یک بادیه پر از شیر به قطرهای زهر، فاسد میگردد» مترادف فارسی: «یک بز گر همه گله را گر میکند» | A pot of milk is ruined by a drop of poison. | |
29 | ترجمه: «بر سنگ غلطان سبزه نروید» مترادف فارسی: «که بر سنگ گردان نروید نبات» سعدی | A rolling stone gathers no moss. | |
30 | ترجمه: «مغز سالم در بدن سالم» اصل لاتینی: «mens sana in corpore sano» مترادف فارسی: «عقل سالم در بدن سالم است» | A sound mind in a sound body. | |
31 | ترجمه: «یک بخیه بموقع، از نه بخیه (دیگر) جلوگیری می کند» مترادف فارسی: «یک ضربه کاری از ضربات بعدی جلوگیری میکند» | A stitch in time saves nine. | |
32 | ترجمه: «هر گربهای ماهی را دوست دارد اما از اینکه پنجولش خیس شود بیزار است» مترادف فارسی: «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود؛ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!» | All cats love fish but hate to get their paws wet. | |
33 | ترجمه: «هیچ گلستانی تمام انواع گلها را ندارد» مترادف فارسی: «گل بیعلت و بیعیب خداست» پروین اعتصامی | All flowers are not in one garland. | |
34 | ترجمه: «زینت فراوان، بدون شلوار» enjoylearningenglish.com: شکم گشنه،تیک تیک پاشنه | All frills and no knickers. | |
35 | ترجمه: «هرچیز خوبی به پایان میرسد» | All good things come to an end. | |
36 | ترجمه: همه کلاه است، پیشبند وجود ندارد» مترادف فارسی: «همه من هستند، هیچکس نیممن نیست» | All hat and no cattle | |
37 | ترجمه: «همه راهها به رم راه برند» مترادف فارسی: «هرجا بری آسمون همین رنگه» | All roads lead to Rome. | |
38 | ترجمه: «عدالت در دوستی و جنگ» | All's fair in love and war. | |
39 | ترجمه: «همهچیز خوب، پایانش نیز خوب» متضاد فارسی: «خشت اول چون نهد معمار کج// تا ثریا میرود دیوار کج» مولوی | All's well that ends well. | |
40 | ترجمه: «هرچه میدرخشد طلا نیست» مترادف فارسی: «هرچه میدرخشد طلا نیست» مترادف فارسی: «هر گردی گردو نیست» | All that glisters is not gold. | |
41 | ترجمه: «هرکه صبر کند به همه چیز میرسد» مترادف فارسی: «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی» | All things come to he who waits. | |
42 | ترجمه: «هماش کار بدون سرگرمی، جک را به بچهای خل تبدیل میکند» | All work and no play makes Jack a dull boy. | |
43 | ترجمه: «یکعدد سیب در روز، دکتر را دور نگهمیدارد» | An apple a day keeps the doctor away. | |
44 | ترجمه: «چشم برای چشم و دندان برای دندان» انجیل عهد عتیق مترادف: «چشم در عوض چشم و دندان در عوض دندان» | An eye for an eye and a tooth for a tooth. | |
45 | ترجمه: «سم دیگران نباید الزامأ برای تو باشد» مترادف لاتینی: "One man's medicine is another man's poison." ترجمه: (داروی یکی، کشنده دیگری است) | Another man's poison is not necessarily yours. | |
46 | ترجمه: «یک اونس پیشگیری بهتر از یک پاوند مداوا است» مترادف فارسی: «چرم را تا سگ نبرده باید حفظ کرد» مترادف فارسی: «گوشت را نباید دم چنگ گربه گذاشت» | An ounce of prevention is worth a pound of cure. | |
47 | ترجمه: «رگبار آوریل، باعث فراوانی گل در ماه مه است» | April showers bring May flowers. | |
48 | ترجمه: «سؤال کن تا بیابی» مترادف فارسی: «پرسان پرسان میروند هندوستان» | Ask and you shall receive. | |
49 | ترجمه: «از من نپرس تا به تو دروغ نگویم» | Ask me no questions, I'll tell you no lies. | |
50 | ترجمه: «نپرس تا دروغ نشنوی» | Ask no questions and hear no lies. | |
51 | ترجمه: «رختخوابت را که پهن کردی باید در آن هم بخوابی» مترادف فارسی: «آش کشک خالته، بخوری پاته نخوری پاته» مشابه فارسی: «خودکرده را تدبیر نیست» مترادف فارسی: «خودم کردم که لعنت بر خودم باد.» | As you make your bed, so you must lie in it. | |
52 | ترجمه: «چوکاشتی باید بدروی» مترادف فارسی: «چو جو کاشتی، جو حاصل آید» مترادف فارسی: «هرچه بکاری تو، همان بدروی» | As you sow, so shall you reap. | |
53 | ترجمه: «کتری که موظباش باشی هرگز نمیجوشد» مشابه فارسی: «اگر خودم بالای سرش بودم پسر میزایید» | A watched kettle (pot) never boils. | |
54 | ترجمه: «کار زن پایانپذیر نیست» مترادف فارسی: «کار دختر نکردنش بهتر.» بیتی از شعر: "A man may work from sun to sun, but a woman's work is never done" ترجمه: (مرد اگر از طلوع تا به غروب در تلاش معاش دلبنداست// زن همیشه به کار ِخانه خویش چست و چالاک در جهداست» مترادف فارسی: «کار کدبانو (کار منزل) تمامشدنی نیست» | A woman's work is never done. | |
55 | ترجمه: «کلمهای به دانا کفایت کند» اصل لاتینی: «Verbum sapienti saepet.» مترادف فارسی: «در خانه اگر کس است یک حرف بس است» | A word to the wise is enough" (or "sufficient. | |
56 | ترجمه: «جملهای که گفته شد قابل بازگشت نیست» متراف فارسی: «تیری که رها شد به چله باز نگردد» | A word spoken is past recalling. | |
B | ![]() | ||
57 | ترجمه: «سگی که پارس میکند، به ندرت گاز میگیرد» مترادف فارسی: «سگ لاینده، گیرنده نباشد» | Barking dogs seldom bite. | |
58 | ترجمه: «چیزی را که برای دیگران آرزو میکنی ممکن است نصیب خودت شود» مترادف فارسی: هرچه برای خود می پسندی ، برای دیگران بپسند» | Be careful what you wish for, you might just get it. | |
59 | ترجمه: «زیبایی در چشم بیننده است» مترادف فارسی: «علف به دهن بزی شیرین است» | Beauty is in the eye of the beholder. | |
60 | رجمه: «زیبایی سطحی است اما زشتی تا استخوان نفوذ میکند» | Beauty is only skin deep, but ugly goes straight to the bone. | |
61 | ترجمه: «زیبایی درهای بسته را میگشاید اما فقط پرهیزگاران داخل میشوند» | Beauty may open doors but only virtue enters. | |
62 | ترجمه: «آبجو پیش از لیکور سالم نیست، اما لیکور پیش از آبجو سرحالآورنده است» | Beer before liquor, you'll never be sicker, but liquor before beer and you're in the clear. | |
63 | ترجمه: «گدا، انتخابکننده نیست» | Beggars can't be choosers. | |
64 | ترجمه: «تنهایی بهتر از بودن در جمع دوستان بد است» مترادف فارسی: «دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد» | Better be alone than in bad company. | |
65 | ترجمه: «اگر به نظر ابله آیی، بهتر از آن است که دهانت را باز کنی و بلاهتت ثابت شود» مترادف فارسی: پستۀ بی مغز چون لب وا کند رسوا شود | Better to be thought a fool, than to open your mouth and remove all doubt. | |
66 | ترجمه: «تأخیر داشتن بهتر از هرگز نرسیدن است» مترادف فارسی: «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است» | Better late than never. | |
67 | ترجمه: «ایمنی بهتر از تأسف است» مترادف فارسی: «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی» مترادف فارسی: «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد// دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست» سعدی | Better safe than sorry. | |
68 | ترجمه: «ابلیس آشنا بهتر از ناآشنا است» | Better the devil you know than the devil you don't. | |
69 | ترجمه: «پرندگان همجنس با هم پرواز میکنند» مترادف فارسی: «کبوتر با کبوتر، باز با باز// کند همجنس با همجنس پرواز» | Birds of a feather flock together. | |
70 | ترجمه: «داروی تلخ شفابخشتر است» | Bitter pills may have blessed effects. | |
71 | ترجمه: «خون از آب غلیظتر است» مترادف فارسی: «اول خویش، سپس درویش» | Blood is thicker than water. | |
72 | ترجمه: «خون فوران خواهد کرد» بر اساس نقلقولی از شاسر: قتل برملا خواهد شد» مترادف فارسی: خون به ناحق ریخته پایمال نمی شود. | Blood will out. (This has a parallel in Chaucer: Murder will out.) | |
73 | ترجمه: «پسربچه، میخواهد پسربچه باشد» اصل لاتینی: «Sunt pueri pueri, pueri puerilia» ترجمه: «پسربچه، پسربچه است و میخواهد بازیهای پسرانه کند» | Boys will be boys." A Latin proverb | |
74 | ترجمه: «عقل، بهتر از زور بازو است» | Brain is better than brawn. | |
75 | ترجمه: «نان، قوت زندگی است» | Bread is the staff of life. | |
76 | ترجمه: «صبحانه مانند یک شاه، نهار مثل یک شاهزاده، شام مثل یک فقیر» مترادف فارسی: «صبحانه را تنها، ناهار را با دوستان و شام را با دشمنت صرف کن» | Breakfast like a king, lunch like a prince, dine like a pauper. | |
77 | ترجمه: «کره در صبح مانند طلا، در ظهر مانند نقره، در شب مثل سرب است» | Butter is gold in the morning, silver at noon, lead at night. | |
C | ![]() | ||
78 | ترجمه: «بخت به یاری اندیشههای پیشرو وارد میدان میشود.» لویی پاستور | Chance favors the prepared mind. | |
79 | ترجمه: «از نوشیدن شراب سیب روی آبجو هرگز نترس؛ اما نوشیدن آبجو روی شراب سیب سوارکار بدی از تو میسازد.» | Cider on beer, never fear; beer upon cider, makes a bad rider. | |
80 | ترجمه: «نزدیک بود، اما سیگار را نبردی.» | Close but no cigar. | |
81 | ترجمه: «احترام مرد به لباس است.» مترادف فارسی: «آستین نو پلو بخور!» | Clothes make(th) the man. | |
82 | ترجمه: «احترام مرد به لباس نیست.» مترادف فارسی: «آدم را به جامه نشناسند» تمثیل: «لباس طریقت به تقوا بود// نه در جبه و دلق و خضرا بود» تمثیل: «تن آدمی شریف است به جان آدمیت// نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» سعدی | Clothes don't make the man. | |
83 | ترجمه: «همهگان از شعور برخوردار نیستند.» ولتر | Common sense ain't common. | |
84 | ترجمه: «آدم ترسو چندین بار میمیرد، اما آدم شجاع فقط یکبار.» مترادف فارسی: «ترسو مرد» مترادف فارسی: «ترس برادر مرگ است» | Cowards die many times, but a brave man only dies once. | |
85 | ترجمه: «از کمعمقترین محل رودخانه گذر کن!» مترادف فارسی: «بیگدار به آب نزن!» | Cross the stream where it is the shallowest. | |
86 | ترجمه: «کنجکاوی باعث مرگ گربه است، رضامندی زندگی دوباره به او میبخشد.» | Curiosity killed the cat. Satisfaction brought it back | |
87 | ترجمه: «جامه خود را به اندازه پارچهات بدوز!» مترادف فارسی: «پا را به اندازه گلیم خود دراز کن!» | Cut your coat according to your cloth. | |
D | ![]() | ||
88 | آنطور با دیگران رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند. | Do unto others as you would have done to you | |
89 | پل های پشت سرت را خراب نکن | Don't burn your bridges behind you. | |
90 | مترادف فارسی:وسط دعوا نرخ تعیین نکن | Don't change horses in midstream. | |
91 | مترادف فارسی:جوجه را آخر پاییز می شمارند. | Don't count your chickens before they're hatched. | |
92 | مترادف فارسی:چو فردا رسد فکر فردا کنیم. | Don't cross a bridge until you come to it. | |
93 | ترجمه فارسی " برای شیر ریخته شده گریه نکن. مترادف فارسی : " حسرت روغن ریخته را مخور | Don't cry over spilt milk. | |
94 | از کاه، کوه نساز | Don't make a mountain out of a molehill. | |
95 | ترجمه: اسب رو پست گاری نبند. مترادف فارسی:سرنا از ته نزن | Don't put the cart before the horse. | |
96 | ترجمه: باد که میوزد تف نکن مترادف فارسی: مثل تف سربالا میمونه | Don't spit into the wind. | |
E | ![]() | ||
97 | مترادف فارسی: «سحرخیز باش تا کامروا باشی | Early bird gets the worm. | |
98 | بخور تا زندگی کنی، زندگی نکن برای خوردن | Eat to live, don't live to eat. | |
99 | هر روز یک شروع دوباره است. | Every day is a new beginning. | |
100 | هر کسی یه قیمتی داره | Every man has a price. | |
F | ![]() | ||
101 | قرابت، حرمت را از بین میبرد. | Familiarity breeds contempt. | |
102 | دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی | Friend in need is a friend indeed | |
H | ![]() | ||
103 | ترجمه: نصف نان بهتر از هیچی. معادل: کاچی به از هیچی | Half a loaf is better than none. | |
104 | هر جا که دل می رود، پای می رود. EnjoyLearningEnglish.com : هرجا دل انسان آنجا باشد؛آنجا وطن است. | Home is where the heart is. | |
I | ![]() | ||
105 | مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم. | I would sooner die than lie. | |
L | ![]() | ||
106 | EnjoyLearningEnglish.com : ترجمه:خنده بهترین دارو است. معادل فارسی: خنده بر هر درد بی درمان دواست. | Laughter is the best medicine. | |
107 | قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. | Little by little and bit by bit. | |
108 | از دل برود هر آن که از دیده برفت. | Long absent, soon forgotten. | |
109 | عشق کور است. | Love is blind. | |
N | ![]() | ||
110 | نابرده رنج گنج میسر نمی شود. | No gain without pain. No pain, no gain. | |
111 | بی خبری خوش خبریست. | No news is good news. | |
O | ![]() | ||
112 | مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه. | Once bitten, twice shy | |
113 | از دل برود هر آن که از دیده برفت. | Out of sight, out of mind. | |
R | ![]() | ||
114 | روم یک روزه ساخته نشد ... گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم | Rome wasn't built in a day. | |
S | ![]() | ||
115 | EnjoyLearningEnglish.com : معادل فارسی:تا تنور داغه باید نون را چسبوند. جمله دومی را که خواندم یاد این سخن امام علی افتادم: فرصت ها چون ابرها مى گذرند ، پس فرصت هاى نیک را غنیمت شمارید.
| Strike while the iron is hot. Seize the moment. Take the opportunity now; don't waste it. | |
T | ![]() | ||
116 | ترجمه :حرف شیطان را بزن او ظاهر میشود . فارسی: مثل جن میمونه اسمش رو میبره میاد / موش رو آتیش بزنی ظاهر میشه | Talk of the devil - and the devilappears. | |
117 | سحرخیز باش تا کامروا شوی. | The early bird gets the worm. | |
118 | هر چه بیشتر، بهتر. | The more better the best. | |
119 | هرجه زودتر، بهتر | The sooner the better. | |
120 | این نیز بگذرد! | This too, shall pass. | |
121 | عیسی به دینش، موسی به دینش. | To each his own. | |
122 | با یک تیر دو نشان زدن. | To kill two birds with one stone. | |
123 | فردا هم روز خداست. | Tomorrow is another day. | |
124 | آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شه یا بی نمک. | Too many cooks spoil the broth. | |
w | ![]() | ||
125 | انسان جایز الخطاست. | We all make mistakes. | |
126 | خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش! / اقلیت تابع اکثریت | When in Rome do as the Romans do. | |
127 | خدا گر ز حکمت ببندد دری گشاید ز رحمت در دیگری. | Where one door shuts, another opens. | |
128 | خواستن توانستن است. | Where there's a will there's a way. | |
Y | ![]() | ||
129 | ترجمه: تو مسئول خودت هستی در فارسی: هر کسی رو تو گور خودش می ذارند. | You are responsible for you. | |
130 | ترجمه: با عسل بهتر میتونی حشره بگبره تا با سرکه در فارسی : زبون نرم مار رو از سوراخش میکشونه بیرون | You can catch more flies with honey than with vinegar. | |
131 | ترجمه:نمیتونی دوتاش رو بخوای نمیتونی هم کیکت رو بخوری هم نگهش داری در فارسی : هم خر و میخوای هم خرما؟ | You can't have it both ways. You can't have your cake and eat it too. Possible Interpretation: You cannot enjoy two mutually-exclusive benefits of the same situation. | |
132 | ترجمه : از روی جلی کتاب نمیشه درباره اون قضات کرد. فارسی: نمیشه از روی ظاهر آدما قضاوت کرد. | You can't judge a book by its cover. | |
133 | هیچ وقت نمیدونی چی داری مگه زمانی که از دستش بدی | You never know what you've got till it's gone. |
Hello.dear friend
Useful blog
tnx
hi. you're welcome